کد مطلب:231457 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:284

حضرت رضا در سرخس
ابونصر احمد بن حسین گوید: از پدرم شنیدم می گفت: از جده ام شنیدم كه می گفت از پدرم شنیدم هنگامی كه امام رضا علیه السلام در زمان مأمون وارد نیشابور شد من مأمور خدمت گزاری و اداره ی كارهای او شدم، چون از نیشابور بیرون گردید من تا سرخس از وی مشایعت كردم.

پس از اینكه از سرخس بیرون شد در نظر داشتم تا مرو همراه او باشم، بعد از اینكه یك منزل از سرخس دور شدیم سر خود را از كجاوه بیرون كرد و فرمود: ای بنده خدا برگرد، تو وظائفت را درباره ی ما انجام دادی با ما نیكو معاشرت كردی و مشایعت حد معینی ندارد.

راوی گوید: عرض كردم به حق جدت مصطفی و مرتضی و مادرت حضرت زهرا علیهم السلام حدیثی برای من بگو تا دلم آرام گیرد، و من از خدمت شما برگردم.

فرمود: از من حدیث طلب می كنی در حالی كه مرا از كنار قبر جدم رسول صلی الله علیه و آله بیرون آوردند و نمی دانم عاقبت كار من چه خواهد شد و این ها



[ صفحه 92]



با من چگونه رفتار خواهند كرد.